درمورد ویرجینیا وولف

نازگل صبوری
زمان تقریبی مطالعه:12 دقیقه

“یک زن اگر بخواهد نویسنده شود، باید پول و اتاقی از آن خود داشته باشد.”
ویرجینیا وولف (Virginia Woolf) نویسنده، ناشر، منتقد انگلیسی و خالق آثاری چون “خانم دالاوی (Mrs. Dalloway)”، “به سوی فانوس دریایی (To the Lighthouse)” و “اورلاندو (Orlando)” است که دیدگاه فمنیستیاش به ویژه در کتاب “اتاقی از آن خود (A Room of One’s Own)” او را در شمار نویسندگان پیشرو قرن بیستم قرار میدهد.
وولف در میان ارزشهای مردسالار زمان ملکهی ویکتوریا به دنیا آمد. زمانی که رفتن به مدرسه مختص فرزندان پسر بود و امتیاز محسوب میشد. شاید بتوان گفت از این روست که ویرجینیا وولف نویسندهایست که بیش از هر چیز دغدغهمند آن بود که هیجان، درد، زیبایی و وحشت آنچه را که او عصر مدرن مینامید، با کلمات به تصویر کشد. او به همراه مارسل پروست (Marcel Proust) و جیمز جویس (James Joyce)، نویسندهای خلاق بود که بیوقفه در جستجوی اشکال ادبی جدیدی بود که بتواند پیچیدگی آگاهی مدرن را به شیوهی متفاوتی به تصویر کشد. از نوآورترین نویسندگان قرن بیستم، که نامش در ادبیات جهان با جنبش مدرنیسم و شیوهی روایتگری جریان سیال ذهن، گره خورده است.
ویرجینیا و خواهرش در خانه آموزش دیدند. کتابخانهی بزرگ پدر در اختیارشان بود و او همیشه ویرجینیا را به نوشتن تشویق میکرد. ویرجینیا از نوجوانی از اختلال دوقطبی رنج میبرد. از دست دادن مادر در سیزده سالگی، آغاز بیماری افسردگی او شد و دو سال بعد نیز با مرگ خواهرش مواجه شد؛ حادثهای که خود ویرجینیا در دفتر خاطراتش اینگونه از آن یاد میکند: “اندوهی که قابل نوشتن نیست.” پس از مرگ پدر که برای او ضربهی روحی شدیدی بود، در بیستودو سالگی به همراه برادر و خواهر دیگرش به خانهای در محلهی بلومزبری لندن نقل مکان کردند؛ اتفاقی که باعث شد از سلطهی برادران ناتنیاش که از شش سالگی او را مورد آزار جنسی قرار میدادند رها شود. در آن خانه بود که ویرجینیا به همراه جمعی از دوستان برادرش یک حلقهی هنری و ادبی تحت عنوان “بنیاد بلومزبری” تشکیل دادند. اعضای این گروه از چهرههای برجستهی مدرنیسم بودند. یک جنبش فرهنگی، آزاداندیش و پیشرو که از حقوق همجنسگرایان و جایگاه زن در هنر حمایت میکردند و مخالف جنگ بودند. برای آنها شعار “هنر برای هنر” مفهوم اصلی و کلیدی بود.
ویرجینیا در سی سالگی با لئونارد وولف، یکی از دوستان برادرش که عضو گروه بلومزبری نیز بود، ازدواج کرد؛ پیوندی که هرگز گسسته نشد.
ویرجینیا وولف مجموعهای از کتابهای شکسپیر را در خانه نگهداری میکرده است که در یکی از دورههای افسردگیاش، کتابها را با دست خود جلد میکند و روی شیرازهی آنها با دستخط خود عنوان آنها را مینویسد.
چه میشود اگر ویلیام شکسپیر خواهری داشت که تخیل و لطافت طبع او را داشت و مانند او طریقهی استفاده از کلمات را میدانست؟ آیا به مدرسه میرفت و صحنه را به آتش میکشید؟ ویرجینیا در کتاب “اتاقی از آن خود” ادعا میکند که این امر، غیرممکن است. او شخصیتی تخیلی به نام جودیت شکسپیر خلق میکند که خواهر ویلیام شکسپیر است. خواهری که مانند برادرش بااستعداد است اما اجازهی رفتن به مدرسه را ندارد. پیش از آنکه ازدواج کند و از خانهای که اسیر آن شده بگریزد، زمان میگذارد تا چند صفحهای را شتابان بنویسد. درحالی که برادر به شهرت و ثروت رسیده است، او نادیده گرفته میشود. جودیت در نوجوانی، برای فرار از ازدواج اجباری و به امید بازیگر شدن از خانه میگریزد و در فقر و گمنامی به زندگی خود پایان میدهد. در این تجربهی فکری، وولف تراژدی محدودیت نبوغ را به نمایش میگذارد، و در طول تاریخ به دنبال نشانههای این داستانهای پنهان میگردد. او مینویسد: “وقتی کسی دربارهی جادوگری که غرق شده است، یا زنی که توسط شیاطین تسخیر شده باشد، یا زنی خردمند که داروی گیاهی میفروشد، یا حتی مردی که مادری بسیار سرشناس داشته میخواند؛ آنگاه من فکر میکنم در جستجوی یک داستاننویس گمشده، یک شاعر سرکوبشده و یا یک جین آستین گمنام در سکوت هستیم.”
از نظر وولف، تبعیض علیه زنان مانع موفقیت آنها در عرصهی ادبیات، هنر و دانش میشد. “اتاقی از آن خود” جهانی را تجسم میکند که آثار برجستهی هنری به دلیل محرومیت و نابرابری سرکوب میشوند.
ویرجینیا وولف هم در مقالات و هم در داستانهایش، تجربهی ذهنی را به قالب کلمات میریزد. معمولا شخصیتهای داستانهای او با وجود خارجیشان عمیقا در تضاد هستند.
ویرجینیا با خواندن “اولیس (Ulysses)” اثر جیمز جویس، شروع به نوشتن “خانم دالوی” کرد. مانند “اولیس” وقایع کتاب در یک روز اتفاق میافتد و در شرایط به ظاهر عادی آغاز میشود. “خانم دالوی گفت که خودش گلها را میخرد.
” اما داستان عمیقا در گذشتهی پرزخم شخصیتها غرق میشود، و دنیای درونی اشرافزادهی طرد شده، کلاریسا دالوی، و کهنه سربازی به نام سپتیموس وارن اسمیت را به هم میبافد. وولف در این اثر که با تحسین منتقدان روبهرو شد، موضوعاتی همچون همجنسگرایی، فمنیسم و جنسیت را مطرح میکند.
پس از اتمام رمان “خانم دالوی”، ویرجینیا با زنی به نام “ویتا سکویل وِست” آشنا شد و رابطهای عاشقانه میان این دو به وجود آمد که سالها به طول انجامید. ویتا همسر یک دیپلومات بود و اشرافزادهای شاعر و نویسنده که الهامبخش شخصیت اصلی رمان “اورلاندو”ست. رمانی که ویرجینیا در آن به مفاهیم هویت جنسی و جنسیتی میپردازد و در آن شخصیت اصلی داستان در آغاز مرد است و در پایان زن.
وولف از گفتگوی درونی برای برجستهسازی تفاوت میان دنیای باشکوه ذهن، و در برابر وجود خارجی شخصیتهایش استفاده میکند. در رمان “به سوی فانوس دریایی”، لحظات معمولی مانند یک مهمانی شام، یا گم شدن یک گردنبند، موجب افشای مسائل روانی زندگی اعضای خانوادهی “رمزی” شد. این اثر همچنین شامل یکی از رادیکالترین مثالهای نمایش وولف از مقولهی زمان است. در بخش “زمان میگذرد” این کتاب، ده سال در حدود تنها بیست صفحه گنجانده شده است.
“خانه رها شد. خانه متروکه شد. حال که زندگی از آن رخت بربسته بود، مثل صدفی روی تپهی شنی رها شد تا از دانههای خشک نمک لبریز شود.”
در رمان دیگرش “امواج (The Waves)”، تمایز اندکی بین روایتهای شش قهرمان اصلی وجود دارد. وولف آگاهی جمعی را چنان تجربه میکند که گاهی شش صدا در یکی فرو میریزند.
“من به یک زندگی نمینگرم؛ من یک نفر نیستم؛ من چندین نفرم؛ روی هم رفته نمیدانم که هستم، جینی، سوزان، نویل، رودا یا لویی. و نمیدانم چطور زندگی خودم را از زندگی آنها تشخیص دهم.”
در “امواج” شش نفر در اورلاندو با جنسیت منعطف یکی میشوند؛ یک شخصیت واحد که چندین هویت در او منزل کرده است. قهرمان داستان شاعریست که جنسیت خود را تغییر میدهد و ۳۰۰ سال عمر میکند. اورلاندو یک مرجع اصلی در مطالعات جنسیتی تلقی میشود.
آثار وولف به زبان شاعرانه و ظریفش مشهور است. از تصاویر و تشبیهات خارقالعاده بهره میگیرد و به داستان عمق میبخشد. گابریل گارسیا مارکز در مصاحبهای با هکتور بیانچوتی گفته است که چون شاعرانگی را دوست دارد، آثار وولف را نیز تحسین میکند.
“بیانچوتی: شما یکی از نادر نویسندگانی هستید که او را دوست دارید…
مارکز: درست است، اما نمیدانم چه ایرادی از او میگیرند.
بیانچوتی: ایراد میگیرند که او نمیتواند شخصیتها را بپروراند، و شخصیتهای او دیده نمیشوند.
مارکز: به نظر من حتی آنهایی هم که دیده نمیشوند، زندهاند. من کلامی را از او به یاد دارم. کلام شخصیتی در داستان “خانم دالوی”. چون ویرجینیا خوب میدانسته که چه دارد میکند و به چه موفقیتی میخواهد دست یابد. میگوید: “زندگی یک ردیف فانوس نیست که به تناسب کنار هم آویخته شده باشند، زندگی هالهایست نورانی، پاکتیست نیمه شفاف که ما از بدو تولدِ آگاهیمان تا مرگ در آن محبوسیم…” این را او نوشته است؛ و این خود شعر است، زندگی هم هست، در نتیجه رمان است!”
ذهن پیش از آنکه به قید و بند زندگی بازگردد، میتواند بسیار فراتر از جسم به پرواز درآید. زندگی خود ویرجینیا میز مانند بسیاری از شخصیتهایش با تراژدی به پایان رسید؛ وقتی خودش را در ۵۹ سالگی غرق کرد. با این حال او از امید ورای رنج سخن میگفت. او در آخرین یادداشتی که برای همسرش باقی میگذارد دیگر امیدی ندارد: “عزیزترین، تردیدی ندارم که دچار جنون شدهام. احساس میکنم که نمیتوانیم یکی دیگر از این دورههای وحشتناک را از سر بگذرانیم و اینبار بهبودی نخواهم یافت. شروع به شنیدن صداهایی کردهام و نمیتوانم تمرکز کنم. بنابر این کاری را میکنم که به گمانم بهترین کار ممکن است. بهترین شادی را تو در اختیار من گذاشتهای، هر آنچه میتوان بود تو برایم بودهای. گمان نمیکنم تا پیش از شروع این بیماری وحشتناک، هیچ دونفری میتوانستند از این شادتر باشند.”
در ۲۸ مارس ۱۹۴۱ ویرجینیا خانه را به قصد پایان دادن به زندگیاش ترک کرد، پیاده خود را به رودخانهی Ouse رساند، عصا و کلاهش را در کنار رودخانه رها، جیبهایش را پر از سنگ کرد و خود را به رودخانه سپرد.
وولف نویسندهای بود که از انتقاد و کجفهمیها هراسی نداشت. نویسندهای پیشرو که رد پای باورهایش در همه جای زندگی او و بسیاری از زنان بعد از او دیده میشود.

مطالب زیر را حتما بخوانید:
تمامی اطلاعات شما نزد ما با بسیار بالا محفوظ خواهد بود.
مزایای عضویت در سیگما:
- ● دسترسی به فایل های دانلودی
- ● اعتبار هدیه به ارزش 50 هزار تومان
- ● دسترسی آسان به آپدیت محصولات
- ● دریافت پشتیبانی برای محصولات
- ● بهره مندی از تخفیف های ویژه کاربران
نوشتههای تازه
آخرین دیدگاهها
- مدی در من جای مردگان بسیاری زیستهام – نازگل صبوری
- آدم بزرگا مشغول صبحتن: درمورد آلبوم The new abnormal از the Strokes - از هنر در آلبوم Luck and Strange از دیوید گیلمور + شنیدن تمام آلبوم
- نقد انیمیشن inside out (2) - از هنر در نقد سریال Bojack.Horseman
- درمورد تد هیوز; همسر سیلویا پلات - از هنر در کلماتی درمورد سیلوی پلات و دیوانگی
دسته بندی مطالب
- ادبیات (9)
- دستهبندی نشده (2)
- سینما (30)
- موسیقی (4)
- نقاشی (12)
قوانین ارسال دیدگاه در سایت