درباره فیلم Furiosa: A Mad Max Saga
در اوایل سال ۲۰۲۴، دنیس ویلنوو با حماسه علمی تخیلی خود “تلماسه: قسمت دوم” ویژگیهای جوی یک محیط صحرایی را به تصویر کشید. گستره بیپایان و شنهای درخشان با رنگهای نارنجی تقریباً سورئال، تصاویر چشمگیری بر روی صفحه نمایش ایجاد کردند. جورج میلر به شکلی مشابه به بیابان غیرقابلزیستی که پسزمینه سریال نمادین آخرالزمانی او درباره مکس روکاتانسکی است، میپردازد. قسمت اول با عنوان ساده “مد مکس” در سال ۱۹۷۹ به سینماها آمد. “مد مکس II – مجری” بهویژه به یک کلاسیک روایت پساآخرالزمانی تبدیل شد. لباسهای عجیب و وسایل نقلیه بهشدت تغییر یافته که در فیلم نمایش داده میشوند، تأثیر ماندگاری بر زیباییشناسی آثار ژانرهای بعدی و ایدههای ما درباره زندگی پس از فروپاشی تمدن داشتند. در سال ۲۰۱۵، ۳۰ سال پس از قسمت سوم “مد مکس – فراتر از گنبد رعد”، میلر با “مد مکس: جاده خشم” ماجراجویی جدیدی را آغاز کرد که با استقبال یکپارچه روبرو شد. برنامه اکشن دیوانهواری که برای اولین بار دیدگاه قوی زنانهای به این مجموعه اضافه کرد.
نقد فیلم Furiosa: A Mad Max Saga
در یک بیابان پساآخرالزمانی، سالها قبل از جاده خشم، فیوریوسای جوان توسط جنگسالار دیمنتوس (کریس همسورث) ربوده میشود و از خانه سرسبز و حاصلخیزش، مکان سبز، که قبیله ماتریارکال او در آن زندگی میکنند، دزدیده میشود. او به اسارت گرفته شده و مجبور میشود شاهد مرگ مادرش باشد. فیوریوسا قسم میخورد که از دیمنتوس انتقام بگیرد، کسی که با رفتارهای دیوانهوار و اخلاق دوگانهاش به نام خود عمل میکند. راه رسیدن به خواستههای وحشیانهاش چندین سال طول میکشد و او را با حاکمان خودخوانده مختلف بیابان، از جمله آنتاگونیست جاده خشم، ایمورتان جو (لاچی هولم) روبرو میکند. به عنوان یک بزرگسال، فیوریوسا (آنیا تیلور-جوی) به نفرت خود چنگ میزند و معتقد است که تنها زمانی میتواند به خانه بازگردد که انتقام خود را گرفته باشد.
در حالی که بسیاری برای تماشای جلوههای بصری این فیلم به وجد خواهند آمد ، که به وفور وجود دارد، بزرگترین نقاط قوت فیوریوسا از عمق تفکر برانگیز داستان و شخصیتپردازی آن ناشی میشود. این فیلم نمایش هیجانانگیزی از ویرانی و هرج و مرج وسایل نقلیه است، اما بیشترین تأثیر آن به عنوان کاوشی در روانشناسیهای خمیده و شکسته در جوامع ناکارآمد است. این موضوع چه در دنیای بیقانون، مانند گروه دیمنتوس، و چه در دنیای متعصب مانند ایمورتان جو، که تودهها برای بهرهمندی کسانی که در بالا قرار دارند و مالک چیزهایی هستند که همه به آن نیاز دارند، استثمار میشوند، صدق میکند. این جناحها در محیطی ناامید و بایر برای قدرت و منابع میجنگند و نشان میدهند که چگونه طمع و استبداد حتی در مناظر کاملاً ویران شده که تنها بیابان قابل مشاهده است، زنده میمانند.

استبداد، حتی در برهوت و بیابان هم وجود خواهد داشت.
در چنین دنیایی، فیوروسا در عین سرگردانی، فعال عمل میکند. او زیاد صحبت نمیکند، اما از یک شخصیت منفعل بسیار دور است. از طریق مشاهده و تعامل نهایی، او به طور مداوم از افرادی که در اطرافش هستند در جستجوی اهداف تونلدید خود یاد میگیرد. هر چه بیشتر سختگیر میشود، فیلم بیشتر به بررسی هزینههای این تحول میپردازد. او برای بقا چه چیزی را معامله میکند و انتخابهای او درباره جستجوی عدالت در دنیایی ذاتاً ناعادل چه میگوید؟ آنیا تیلور-جوی به طرز فوقالعادهای، بازی ماندگار ترون را تکرار میکند. او از طریق اجرای بدنی و بیانهای سنجیده، سختی مناسب نقش را تولید میکند. اما چشمان او به طور مداوم به آسیبپذیری و تضاد اخلاقی که زیر اشتیاق او برای انتقام در حال جوشیدن است اشاره دارد. پس از همه، وقتی دنیا در حال پایان است، گرفتن انتقام واقعاً چه دستاوردی دارد؟
از نظر تماتیک، این فیلم محکومیت بیتفاوتی به شر است، احساسی که در محیطهای پر از غم، مرگ، بیعدالتی و ناامیدی شکوفا میشود. روایت فیلم با جهش در جنگهای گروهی و حزبی، زوال محیط زیست و فساد سیستماتیک اجتماعی، بشریت را در بدترین حالت خود به نمایش میگذارد – ویژگیهایی که با ناامیدی ناشی از آخرالزمان تقویت میشوند – اما این فیلم از همدلی، تابآوری و شرافتی که بشریت در بهترین حالت خود دارد، حمایت میکند. سفر فیوروسا از یک کودک ربوده شده به جنگجویی که در زمان Fury Road میشود، داستان زنی است که به دنبال انتقام است اما در عوض شرافت را پیدا میکند. این تحول به ویژه با توجه به اینکه چگونه با دیگر بازماندگان این سرزمین ویران همراستا است، قدرت بیشتری پیدا میکند؛ بسیاری از آنها بیتفاوتی و هرج و مرج را در آغوش میکشند، به ویژه آنتاگونیست، که غم خودش او را به یک هیولا تبدیل کرده است. در میان جنون فوقالعاده غیرقابل کنترل، همسورث این موضوع را با زیرکی شیطانی به تصویر میکشد و بهترین عملکرد خود را از زمان Rush ارائه میدهد.

150 دقیقه اشک، خنده، عرق، خون و اکشن
فیلمبرداری پویا شامل نماهای وسیع جذاب و نمای نزدیک حرکتی است که به سرعت با هم ترکیب میشوند و هرگز منطق صحنهها را به هم نمیزنند. همراه با یک موسیقی پرشور، فیلمسازی به طرز شگفتانگیزی به نمایشهای عملی از هرج و مرج وسایل نقلیه و جنون آیینی میانجامد. چه موتور سیکلتها که یکدیگر را تعقیب میکنند و چه یک توالی تعقیب طولانی که شامل پاراگلایدها است، فیلم از اکشن به طرز انفجاری و رنگارنگی زندگی میبخشد و ما را در رنگهای زنده نارنجی و آبیهای خالی غرق میکند. کارگردانی بصیرتبخش میلر همیشه در بهترین فرم خود است.
فیلم به صورت یک داستان پنجقسمتی که ۱۵ سال را پوشش میدهد، ساختار یافته است و زمان نمایش آن کمی کمتر از ۱۵۰ دقیقه است. در حالی که برای این منتقد، فیلم در تمام مدت به شدت هیجانانگیز باقی ماند، هنوز مقدار زیادی زمان برای تنظیم آن اختصاص داده شده که ممکن است برای برخی باعث کندی ریتم شود. موارد قابل توجه CGI، حتی در مقایسه با تماشای Fury Road امروز، ممکن است حواسپرت کننده باشد. با این حال، خطوط داستانی جذاب شخصیتها، ساخت دنیای فوقالعاده و سلیقه بینقص برای اکشن همه این موتور را به زیبایی به حرکت درمیآورد. این فیلم به اندازه Fury Road قدرت ندارد، اما هنوز هم یک موجود بسیار چشمگیر است.
مطالب زیر را حتما بخوانید:
تمامی اطلاعات شما نزد ما با بسیار بالا محفوظ خواهد بود.
مزایای عضویت در سیگما:
- ● دسترسی به فایل های دانلودی
- ● اعتبار هدیه به ارزش 50 هزار تومان
- ● دسترسی آسان به آپدیت محصولات
- ● دریافت پشتیبانی برای محصولات
- ● بهره مندی از تخفیف های ویژه کاربران
نوشتههای تازه
آخرین دیدگاهها
- مدی در من جای مردگان بسیاری زیستهام – نازگل صبوری
- آدم بزرگا مشغول صبحتن: درمورد آلبوم The new abnormal از the Strokes - از هنر در آلبوم Luck and Strange از دیوید گیلمور + شنیدن تمام آلبوم
- نقد انیمیشن inside out (2) - از هنر در نقد سریال Bojack.Horseman
- درمورد تد هیوز; همسر سیلویا پلات - از هنر در کلماتی درمورد سیلوی پلات و دیوانگی
دسته بندی مطالب
- ادبیات (9)
- دستهبندی نشده (2)
- سینما (30)
- موسیقی (4)
- نقاشی (12)
قوانین ارسال دیدگاه در سایت