در مورد کتاب گور‌به‌گور از ویلیام فاکنر

دسته بندی :ادبیات 25 دسامبر 2024 َAzHonar
کتاب گور‌به‌گور از ویلیام فاکنر

روایتی از درد، عشق و تناقض: گور به گور ویلیام از ویلیام فاکنر

“گوربه‌گور” اثر پیچیده و شگفت‌انگیز ویلیام فاکنر، نویسنده‌ی شهیر آمریکایی و برنده‌ی‌ نوبل ادبیات است که در سال 1930 منتشر شد. گوربه‌گور (که عنوان اصلی آن “Az I lay Dying” یا “جان که می‌دادم‌” می‌باشد و در ترجمه‌ی فارسی به گور‌به‌گور تعبیر شده است) درون‌مایه‌های متنوعی همچون مرگ، خانواده‌، بحران‌های هویتی، فقر و نابربری‌های اجتماعی، تقابل انسان و طبیعت، سنت و خرافه‌، پوچی زبان و تناقضات انسانی را در بر می‌گیرد. فاکنر در دوران اوج مدرنیسم ادبی و دوره‌ای که نویسندگانی چون جیمز جویس، ویرجینیا وولف و مارسل پروست در حال بازتعریف شیوه‌های روایت بودند؛ می‌نوشت‌. این اثر از مهم‌ترین نمونه‌های استفاده از تکنیک جریان سیال ذهن و روایت چندصدایی‌ست.
یک تابوت، یک خانواده:
داستان “گوربه‌گور” روایت سفر پرمشقت خانواده‌ی باندِرن است که برای دفن جسد مادرشان، به شهر زادگاه او، جفرسون، می‌روند. اَدی باندِرن، همسر اَنسی و مادر چهار پسر به نام‌های‌ کَش، دارل‌، جوئل، وَرِدمن و یک دختر به نام دیویی‌دل، در بستر مرگ است و از همسر و فرزندانش می‌خواهد که پس از مرگ، جسدش را به زادگاهش، جفرسون، برده و دفن کنند. اعضای این خانواده، هر کدام با انگیزه‌ای متفاوت، درصدد عمل به این وصیت برمی‌آیند. این سفر که به ظاهر نمایانگر احترام به وصیت مادر است، به‌تدریج عمق بحران‌های خانوادگی، روان‌شناختی، و اجتماعی شخصیت‌ها را آشکار می‌کند. در ابتدا، شیوه‌ی روایت به دلیل ساختار متفاوت داستانی آن و معرفی شخصیت‌ها، بسیار پیچیده به‌نظر می‌رسد. هر فصل از این کتاب از زبان یکی از شخصیت‌های داستان نقل می‌شود که در ابتدا اندکی گیج‌کننده است اما در نهایت با پیش‌روی وقایع، مخاطب با کنجکاوی و زیرکی به‌‌دنبال ارتباط بین شخصیت‌ها و کشف ماجرای داستان می‌پردازد.

باندرن‌ها؛ وقتی خانواده، باری سنگین‌تر از تابوت می‌شود:
باندرن‌ها، چند روستایی ساده، ساکن مزرعه‌ای دورافتاده در حاشیه‌ی می‌سی‌سی‌پی، حوالی شهری خیالی به نام یُکناپاتافا هستند.
ادی، مادر خانواده، با وجود این‌که در ابتدای داستان می‌میرد، حضور او از طریق خاطرات، دیدگاه‌ها، و تأثیرش بر دیگر شخصیت‌ها در سراسر رمان کاملاً محسوس است. ادی بیگانه و سرخورده از زندگی‌ست‌، احساس می‌کند که به‌زور در قالبی فرو رفته که هیچ سنخیتی با او ندارد و برای او مرگ، راهی برای رهایی از رنج زندگی‌ست و ازدواج و خانواده، بیشتر زندانی برای او هستند تا منبع آرامش. او در بخش مونولوگ شخصی‌اش به‌صراحت می‌گوید که مرگ تنها لحظه‌ای است که می‌تواند در آن از دیگران متمایز شود و به چیزی فراتر از نقش‌های اجباری‌اش دست یابد. او رابطه‌ای متناقض با فرزندانش دارد و برخی از آنها را به‌عنوان وظیفه‌ی زناشویی می‌بیند (مانند کش و دارل) و تنها با جوئل، که نتیجه‌ی یک رابطه‌ی نامشروع است، احساس نزدیکی می‌کند. ازدواج او با انسی یک پیوند سرد و خالی از عشق است. ادی او را فردی بی‌مسئولیت و تنبل می‌بیند که توانایی درک یا پاسخ به نیازهای عاطفی او را ندارد. مرگ برای او نه پایان، بلکه نوعی آزادی است و مرگ او در حقیقت آغازگر داستان باندرن‌هاست.

“کلمات چیزی جز هوا نیستند. وقتی که می‌گویم عشق یا ترس، تنها چیزی که از دهانم بیرون می‌آید، صدای نفس من است؛ اما آیا واقعاً این کلمات همان احساسی را که در من جریان دارد منتقل می‌کنند؟ نه، هیچ‌وقت.”

کتاب گور به گور فاکنر

مرثیه تلخ فاکنر مارا به خود برمیگرداند.

اَنسی، پدر خانواده، نماد نوعی محافظه‌کاری خشک، بی‌مسئولیتی و خودمحوری است که در تضاد با سختی‌ها و ازخودگذشتگی‌های دیگر اعضای خانواده قرار می‌گیرد. او به‌عنوان شخصیتی منفور یا حداقل غیرقابل‌احترام، یکی از چهره‌های ماندگار در ادبیات آمریکایی به شمار می‌آید. او پدری‌ست که بر فرزندانش تسلط دارد، اما به ندرت تصمیماتش در جهت منافع واقعی آن‌ها یا حتی همسرش، ادی‌ست. پس از مرگ همسرش، انسی مصمم است وصیت او را عملی کند، اما این تصمیم بیشتر به دلایل ظاهری و برای حفظ آبرو‌ست تا احترام واقعی به اَدی. یکی از انگیزه‌های او برای انجام این سفر این است که بتواند در آنجا یک دندان مصنوعی جدید تهیه کند، که این موضوع او را فردی خودخواه نشان می‌دهد. او رهبری سفر خانواده را به جفرسون بر عهده دارد، اما توانایی و شایستگی لازم برای مدیریت این سفر دشوار را ندارد، اغلب بار مشکلات را به دوش فرزندانش می‌اندازد و خودش کمترین تلاش را می‌کند. این شخصیت گاهی آنقدر از “پدر” بودن فاصله دارد که چاره‌ای جز نفرت برای مخاطب باقی نمی‌گذارد. فروختن اسب جوئل، دست‌ بردن به پس‌انداز ناچیز کَش و بی‌توجهی به وضعیت پای آسیب‌دیده‌ی او در نهایت بی‌رحمی‌ برای یک پدر است. انسی اغلب به خاطر دیدگاه‌ها و تصمیمات غیرمنطقی‌اش، دستمایه‌ی طنز تلخ فاکنر است؛ بهانه می‌آورد که کار فیزیکی باعث بیماری‌اش می‌شود، به همین دلیل از انجام هر کار سختی خودداری می‌کند و درحالی که فرزندانش هر کدام به نوعی در این مسیر چیزی را از دست می‌دهند؛ اَنسی در پایان داستان، پس از دفن ادی در جفرسون، به سرعت با زنی ازدواج می‌کند، که این رفتار او نیز به خودمحوری او مهر تأیید می‌زند.

“آدم اگر به چیزی تعهد بدهد، حتی اگر برای خودش فایده‌ای نداشته باشد، باید به آن پایبند باشد. مگر نه؟”

کَش، پسر بزرگ خانواده، فردی بسیار مسئولیت‌پذیر، عمل‌گرا و منطقی‌ست؛ کمتر حرف می‌زند و بیشتر در کارها و رفتارهایش معنا و هدف را نشان می‌دهد. نخستین تصویری که از کَش ارائه می‌شود در حالی‌ست‌ که او با ظرافت و وسواس، مشغول ساخت تابوت مادر است و صدای سایش اره بر چوب در تمام روستا به گوش می‌رسد. در مقابل بی‌مسئولیتی پدر و سرکشی‌های جوئل، کش ستون خانواده است. به‌شدت به وصیت مادر وفادار است و بار سنگین بسیاری از مسئولیت‌ها را به دوش می‌کشد؛ به‌ویژه در سفر طاقت‌فرسای خانواده به جفرسون. در طول سفر به دلیل سقوط از درشکه، پایش آسیب جدی می‌بیند، اما او درد را تحمل می‌کند و آرام و بی‌هیاهو باقی می‌ماند‌. کش باندرن نمادی از تلاش بی‌وقفه و وظیفه‌شناسی است. او نماینده‌ی جنبه‌هایی از انسانیت است که در میان آشفتگی‌ها و تناقضات خانواده‌ی باندرن، هنوز حفظ شده‌اند.

“زمین اهمیتی نمی‌دهد که ما چه هستیم یا چه می‌خواهیم؛ فقط همین است که هست و ما در آن دفن خواهیم شد.”

دارل، دومین فرزند خانواده، درونگرا، حساس و متفکر است. دارل یکی از اصلی‌ترین راویان داستان است و بخش قابل توجهی از روایت از دیدگاه او ارائه می‌شود. این روایت اغلب شاعرانه، پراکنده، و پر از تأملات فلسفی‌ست. او جهان را با دیدی متفاوت و عمیق‌تر از دیگران می‌بیند، از وضعیت و کشمکش‌های درونی اعضای خانواده و اسرار آنها (مانند حرام‌زاده بودن جوئل و باردار بودن خواهرش) آگاه است و از همین رو تنش‌های زیادی را ایجاد می‌کند که سبب می‌شود اهالی و به‌خصوص پدرش او را دیوانه بخوانند. دارل بیشترین درک را از پوچی و بیهودگی سفر به جفرسون دارد؛ در یکی از دراماتیک‌ترین لحظات داستان، دارل برای پایان دادن به سفر و رنج خانواده، انباری را که تابوت ادی در آن قرار دارد، به آتش می‌کشد. این اقدام به‌عنوان نمادی از نابودی یا اعتراض به بی‌معنایی زندگی درنظر گرفته می‌شود. حساسیت و بینش او در نهایت باعث نابودی او می‌شود؛ خانواده‌اش او را به‌عنوان “دیوانه” به یک آسایشگاه روانی می‌فرستند. این سرنوشت نه تنها او را از خانواده جدا می‌کند، بلکه نمادی از گسست نهایی او از جهانی‌ست که او را نفهمیده است. او قربانی این واقعیت می‌شود که بیش از حد می‌بیند و می‌فهمد.

“چیزی در این سفر وجود دارد که مثل آن رودخانه است؛ همگی‌مان داریم توی این جریان فرو می‌رویم و حتی نمی‌دانیم چرا.”

جوئل، فرزند حرام‌زاده و محبوب ادی، تندخو، سرسخت و مستقل است و در زیر ظاهر خشن و گاه بی‌رحم او، عشقی عمیق و وفاداری شدید نسبت به مادرش وجود دارد. این احساسات در اقدامات فداکارانه‌ی او برای محافظت از تابوت مادرش نمایان می‌شود. با سایر اعضای خانواده تفاوت‌های بارزی دارد؛ او کم‌حرف است و بیشتر از عمل برای بیان خود استفاده می‌کند. این تفاوت‌ها، او را به شخصیتی منزوی در خانواده تبدیل کرده است. جوئل حاصل رابطه‌ی نامشروع ادی با واعظ محلی، پدر ویتفیلد، است؛ با این حال فرزند محبوب ادی‌ست و ادی او را “فرزندی که با او خریده شده‌ام” می‌نامد. رابطه‌ی جوئل با اسبش که ادی برای او خریده، به نوعی بازتابی از شخصیت اوست. اسب نمادی از قدرت و استقلال است و رابطه‌ی جوئل با اسبش نشان‌دهنده‌ی نیاز او به کنترل و استقلال، در دنیای آشفته‌ی خانواده‌ی باندرن است.

عکاسی-شیراز-410x410-1

رستگاری یا انحطاط: پایانی در جفرسون

دیویی‌دل، تنها دختر خانواده، شخصیتی حساس و عاطفی دارد. او به دلیل جوانی و کم‌تجربگی، به‌راحتی در معرض سوءاستفاده و فریب قرار می‌گیرد. این ویژگی‌ها او را به شخصیتی قربانی در داستان تبدیل می‌کنند.  دیودی‌دِل با مسئله‌ی بارداری ناخواسته‌ از مردی به نام سامسن روبه‌رو است. او قصد دارد این موضوع را مخفی کند و در طول سفر خانواده به جفرسون، تلاش می‌کند راهی برای پایان دادن به بارداری پیدا کند؛ سعی می‌کند از یک داروساز برای پایان دادن به بارداری‌اش کمک بگیرد، اما این تلاش او با شکست مواجه می‌شود و در عوض، مورد سوءاستفاده و تعرض قرار می‌گیرد.  تنهایی و انزوا، احساسات جدانشدنی دیویی‌دل هستند. او با باری از رنج و مشکلات شخصی در کنار خانواده‌ای ازهم‌پاشیده، نمادی از استیصال و بی‌قدرتی درمقابل سرنوشت و در میانه‌ی محیطی سرکوبگر و مردسالار و پر از قضاوت‌های اجتماعی‌ست.
 
“گاهی احساس می‌کنم انگار خودم وجود ندارم؛ فقط چیزی هستم که دیگران به آن نگاه می‌کنند.”
 
 
وَرِدمن، به‌عنوان کوچک‌ترین عضو خانواده، هنوز نگاه کودکانه‌ای به جهان دارد و درک او از مرگ، زندگی و پیچیدگی‌های انسانی محدود است. او به‌شدت از مرگ مادرش متاثر می‌شود و این واقعه بر روان او اثر عمیقی می‌گذارد. واکنش‌های او به این فقدان، گاه عجیب و نامتعارف به نظر می‌رسند، اما نمایانگر تلاش کودکانه‌ی او برای فهمیدن معنای مرگ است. در جایی از داستان او تابوت مادرش را سوراخ می‌کند تا مطمئن شود که او هنوز در آنجاست. ذهن او مملو از تخیلات و تداعی‌های کودکانه است؛ او پس از دیدن ماهی مرده‌ای که خودش شکار کرده بود، مرگ مادرش را با آن مقایسه می‌کند و پس آن بارها می‌شنویم که می‌گوید “مادر من یک ماهی‌ست‌”. این جمله نشان‌دهنده‌ی تلاش او برای درک مرگ و از دست دادن از دیدگاه ساده و نمادین یک کودک است.
 
 
رستگاری یا انحطاط: پایانی در جفرسون
 
در نهایت، پس از دشواری‌های بسیار، پس از سقوط کَش، فروپاشی جوئل، دیوانگی دارل، بریدن دیودی‌دل، خاموشی امید وردمن و بی‌تقاوتی و سنگدلی انسی، خانواده به جفرسون می‌رسند و جسد اَدی را در حالی که طوفان و آتش و فساد و گندیدگی و لاشخور‌ها را از سر گذرانده است در زادگاهش دفن می‌کنند. اما پس از این سفر سخت، به جای همبستگی، از هم گسستگی خانواده آشکار می‌شود. اَنسی، دارل را به اتهام جنون به دیوانه‌خانه می‌فرستد و بی‌اعتنا به مشکلات، بلافاصله ازدواج مجدد می‌کند، دندان مصنوعی جدیدی می‌خرد و بازمانده‌ی خانواده‌اش را در بهت و نهایت از هم گسستگی به خانه بازمی‌گرداند.
“گوربه‌گور” در ظاهر داستان یک سفر است، اما در باطن، سفری است به عمق ذهن و روان شخصیت‌ها. این سفر مرزهای خانواده، اخلاق، و معنای زندگی را بررسی می‌کند و نشان می‌دهد که چگونه انسان‌ها در مواجهه با مرگ و بحران‌های زندگی، درگیر تناقضات و خودخواهی‌هایشان می‌شوند. 
 
“خدا را شکر که همه‌چیز به خوبی تمام شد. حالا وقتش رسیده که چیزهایی برای خودمان فراهم کنیم.”

به قلم نازگل صبوری

َAzHonar

مطالب زیر را حتما بخوانید:

قوانین ارسال دیدگاه در سایت

  • چنانچه دیدگاهی توهین آمیز باشد تایید نخواهد شد.
  • چنانچه دیدگاه شما جنبه ی تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.
  • چنانچه از لینک سایر وبسایت ها و یا وبسایت خود در دیدگاه استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد.
  • چنانچه در دیدگاه خود از شماره تماس، ایمیل و آیدی تلگرام استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد.
  • چنانچه دیدگاهی بی ارتباط با موضوع آموزش مطرح شود تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لینک کوتاه: