درموردِ فیلم‌های پیرپسر و The Oldboy: از توازن تا تزویر

دسته بندی :سینما 17 آگوست 2025 نازگل صبوری

زمان تقریبی مطالعه:8 دقیقه

نقد فیلم پیرپسر

روایتی از دو “پیرپسر”؛ از توازن تا تزویر

با اکران “پیرپسر” “اکتای براهنی”، فضای سینمایی و نقدها پر شد از نامی که پیش‌تر برای من با آن شاهکار “پارک چان‌ووک” گره خورده بود. فیلمی که عنوانش، ناخودآگاه تصویری از چکش، دهان خونین و دندان‌های افتاده، هزارتوی حافظه، و انتقامی بی‌امان را زنده می‌کرد. طبیعی بود که کنجکاو باشم: بازسازی یا الهام؟ اقتباس یا فقط هم‌نامی؟
اما آن‌چه روی پرده آمد، جایی بسیار دورتر از آن فضای پر از تحسین و ستایشی که پیرامون فیلم شکل گرفت ایستاده بود. پیرپسرِ براهنی بیش از آنکه روایت‌گر باشد، مجموعه‌ای از ارجاعات و نمادهای پراکنده است؛ تکه‌هایی از برادران کارامازوف، ابله، پدران و پسران، تراژدی ادیپ و حتی بخش‌هایی از شاهنامه که درهم آمیخته شده‌اند. ارجاعات ادبی در سینما همیشه بوده‌اند اما براهنی چنان با اصرار و بی‌ظرافت ارجاعات خود را در صحنه‌ها تزریق می‌کند که مخاطب مجال تجربه یا تفسیر نمی‌یابد؛ فقط باید ببیند و تایید کند. همان ابتدا در کتاب‌فروشی صحبت را به برادران کارامازوف می‌کشاند تا به تماشاگر بفهماند که با ایوان، آلیوشا، دیمیتری و فئودور مواجه است. تاکید بیش از اندازه‌ی دوربین روی تابلوهای خانه، از کاراواجو و مسیحِ بی‌جانِ هولباین گرفته تا پرده‌هایی از رستم و سهراب، حتی آن سکانس که پورشیرازی را طوری در قاب قرار می‌دهند که دو شاخ روی سرش منطبق شود، آنقدر بی‌رمق و تحمیلی منتقل می‌شوند که مخاطب را به دل‌زدگی می‌کشاند.
فیلم می‌توانست با تمرکز بر تعارض‌های جنسی و قدرت، مواجهه‌ای پیچیده و درگیرکننده میان میل و خشونت، که از فصل دل‌چسب رقص شمشیر و سکانس سیلی‌زدن رعنا به غلام در پلکان قابل حس بود، همان درام جنسی شروعش را حفظ کند و بدون وسوسه‌های نمادگرایی دم‌دستی مسیرش را ادامه دهد، به بازی بی‌مثال پورشیرازی تکیه کنه و‌ از روشنفکری سیاسی، آن هم چنین نخ‌نما و به هر قیمتی، دست بردارد؛ اما متاسفانه پرگویی فیلمنامه و تدوین اشتباه اثری که می‌رفت تا علی‌رغم ایرادات جزئی بسیارش (من‌جمله خام و دم‌دستی بودن برخی سکانس‌های مثلا اروتیک یا بازگشت هزارباره به موتیف خانه‌ی غرق در کثافت در سینمای ایران) به یک فیلم منحصربه‌فرد و در نوع خودش ماندگار تبدیل شود را در هم می‌شکند‌ و در نهایت مخاطب مجبور می‌شود به تعدادی سکانس محدود با بازی درست و به‌اندازه‌ی برخی بازیگران بسنده کند و در تجربه‌ی رسیدن به عمق احساسات و قصه که رسالت یک اثر سینمایی‌ست ناکام بماند.

تماشای پیرپسر براهنی، باعث شد جایی میان حافظه‌ام به‌دنبال نسخه‌ی ۲۰۰۳ این عنوان بگردم. جایی که همه‌چیز، از روایت گرفته تا نمادپردازی، به‌جای تحمیل شدن، به درون قصه تنیده شده بود. جایی که هر تصویر، هر برش، هر سکوت، کارکرد داشت؛ نه تزئین بود و نه نمایش.
در پیرپسرِ “پارک‌ چان‌ووک”، فیلم با نمای مردی آغاز می‌شود که از لبه‌ی پشت‌بام در آستانه‌ی سقوط است و پرسشی که نه فقط آغاز فیلم، بلکه استخوان‌بندی فلسفی آن است؛ کشاکشی میان حق زیستن و بار گناه:


«اگرچه من از یک هیولا هم بدترم، آیا حق ندارم که زنده بمانم؟»



در سکانس بعد، ما “او ده سو” را در نابسامان‌ترین وضعیت ممکن‌ در اداره‌ی پلیس می‌بینیم. مردی مست، در نگاه نخست احمق، عیاش‌ و بی‌خیال، که ناگهان به درون کابوسی بی‌انتها پرتاب می‌شود. در کمتر از چند دقیقه، همه‌چیز تغییر می‌کند: او در اتاقی زندانی می‌شود، بدون هیچ توضیح و هیچ راه فراری.
پارک چان‌ووک از همان ابتدا، مخاطب را با یک وضعیت درگیر می‌کند، نه یک شخصیت. و همین تصمیم، بنیان روایی خاص فیلم را می‌سازد: همه‌چیز باید از درون همین اتاق، همین فقدان و همین سکوت، رشد کند. حتی سرنخ‌هایی که برای رسیدن به پاسخ چرایی ماجرا به مخاطب می‌دهد از دل همین وضعیت و همین اتاق آغاز می‌شود. از اخبار پخش شده از تلویزیونی که تنها راه ارتباطی او ده‌سو‌ با دنیای بیرون است گرفته تا آن تابلو با لبخند و نوشته‌ی مرموز و غذای تکراری‌ای که هر روز مجبور به خوردن آن است.
یکی از موتورهای اصلی روایت، حافظه‌ی ناقص و دستکاری‌شده‌ی او ده‌سو است. فیلم درباره‌ی انتقام است، بله، اما نه یک انتقام ساده‌ی خون‌خواهانه. بلکه انتقامی که حول فقدان دانستن شکل می‌گیرد؛ وقتی دشمن، نه فقط آن کسی‌ست که تو را زندانی کرده، بلکه حقیقتی‌ست که در درونت پنهان شده، و خودت آن را فراموش کرده‌ای.

«تو نمی‌دونی چرا این‌جایی. و تا وقتی ندونی، آزاد نمی‌شی.»

او ده‌سو‌ بعد از پانزده سال، بی‌هیچ توضیحی آزاد می‌شود. درون یک چمدان، با پانزده چوب‌خط‌ که به ازای هر سال اسارت روی دستش خالکوبی کرده است. اما آزادی‌اش سرآغاز اسارت تازه‌ای‌ست و به تعبیر خود فیلم، تنها وارد زندان بزرگ‌تری شده است. پارک چان‌ووک اینجا از تماشاگرش می‌خواهد که به همراه نقش اول فیلم‌اش نشانه‌ها را پیدا کند، نه اینکه مثل دانش‌آموزها دنبال پاسخ باشد.

سرنخ‌ها را پنهان نمی‌کند، اما بلند فریادشان هم نمی‌زند. این همان چیزی‌ست که از براهنی هم انتظار می‌رفت‌ اجرایی‌اش کند.
فیلم از جایی به بعد دیگر فقط درباره‌ی انتقام نیست؛ درباره‌ی عشق و گناه، لذت و میل، ویرانی و انتخاب است. روابط آدم‌ها از جنس فاجعه‌ است، نه از جنس اخلاق. بدون هیچ روشنفکری‌‌ای یا پیام اخلاقی. پارک چان‌ووک ساکت‌تر از آن است که شعار بدهد. او مخاطب را با شخصیت‌های فیلم‌اش تنها می‌گذارد تا اگر هم احتیاج به قضاوت است از سوی خود تماشاگر باشد. این مرا به یاد فاکنر می‌اندازد که در مصاحبه‌ای گفته بود: «من مسئول کارهای کاراکترهایم نیستم.» نه آنقدر که ما شاهد لجام‌گسیختگی آن‌ها باشیم، بلکه درست به اندازه‌، بدون تحمیل و بدون جبر. فیلم پارک نه موعظه می‌کند و نه دست مخاطب را می‌گیرد. تلاشی برای تبرئه یا محکوم کردن شخصیت‌ها ندارد و در عوض، ما با آدم‌هایی روبه‌رو هستیم که در لایه‌های پیچیده‌ی رابطه، گناه، حافظه و میل دست‌وپا می‌زنند. فیلم از آن نوع آثاری‌ست که نه تنها به مخاطبش اعتماد دارد، بلکه انتظار دارد او هم درگیر شود، و گاه، همان‌قدر که شخصیت اصلی سردرگم است، مخاطب نیز باشد.
“چوی مین‌شیک” در نقش او ده‌سو نمایشی فراموش‌نشدنی ارائه می‌دهد؛ بازی‌ای که در مرز انسانیت و انحطاط حرکت می‌کند، نه قهرمان است، نه ضدقهرمان؛ بلکه انسانی‌ست در مرز فرسودگی، خشم، انتقام و فروپاشی‌. در سکانس اداره‌ی پلیس، سال‌های اسارت و پس از آن در تلاش برای انتقام، ما با سه مرد مجزا در کالبد چوی‌ مین‌شیک روبه‌رو می‌شویم.
در پلان پایانی، وقتی آن خنده‌ی تلخ که یادآور همان تابلوی مرموز است بدل به یک اندوه و فروپاشی می‌شود، سکانس غذا‌خوری که اختاپوسی را بدون هیچ جلوه‌ی‌ ویژه‌ای زنده‌زنده می‌بلعد‌، آن جنگ با چکش، بدون کات، با بدنی خسته و تنهایی‌ای که با بیست نفر آدم در کادر موج می‌زند‌ و در اوج تمامی این‌ها سکانسی که در برابر وو‌جین به یک سگ تبدیل می‌شود در یک کلمه شاهکار‌اند. چوی مین‌شیک، بازی‌ای را ارائه می‌دهد که کمتر در سینما نظیر دارد.
تدوین فیلم هوشمندانه، متوازن و گاه آزاردهنده است. برخلاف بسیاری از آثار پرتنش، پیرپسر از تدوین پرضربه برای صحنه‌های خشونت‌آمیز پرهیز می‌کند و در عوض، با مکث‌های ممتد، تماشاگر را در رنج شخصیت غوطه‌ور می‌سازد و خشونت را عریان‌تر و واقعی‌تر نشان می‌دهد. آنقدر که هنگام کشیدن دندان‌ها با چکش یا بریدن زبان با قیچی چشم‌هایتان‌ را ببندید.

در مقابل، در سکانس‌های مربوط به ذهنیات، توهم یا هیپنوتیزم، ریتم تدوین پاره‌پاره و لغزان می‌شود؛ مرز میان واقعیت و خیال، حافظه و وهم، با جابه‌جایی سریع قاب‌ها و پرهیز از تداوم بصری درهم می‌ریزد.
طراحی رنگ و نور در پیرپسر به‌طور پیوسته با تحول درونی شخصیت همراه است. دوران اسارت، با نورهای بی‌جان، زرد و خاکستری‌های چرک پوشیده شده‌ است؛ محیطی که نه امیدی در آن هست، نه آینده‌ای. اما با ورود ده‌سو به جهان بیرون، رنگ‌ها تغییر می‌کنند: ارغوانی، سبزهای کدر و آبی‌های تیز. نورها اغلب لکه‌دار و کناری‌اند و هیچ صورت یا فضایی به‌تمامی در روشنایی یا تاریکی قرار ندارد.
تصویربرداری فیلم، روایت‌گر و بسیار طراحی‌شده است. دوربین نه‌فقط ناظر است، بلکه شخصیتی مستقل دارد و در ترکیب با موسیقی متن ساخته‌ی “جو یونگ‌ووک” موفق شده‌اند فضای فیلم را به جای آن‌که همراهی کنند، پیش ببرند و تمام این‌ها نشان از کارگردانی دارد که به سکانس‌ها اجازه داده نفس بکشند و بازیگرها در مرز شکنندگی قدم بزنند تا جایی که تشخیص بی‌گناه یا گناه‌کار بودن هر کدام از شخصیت‌ها تا پایان برای مخاطب دشوار است اما تمام آن‌ها را پذیرا می‌شود.
در نهایت، پیرپسرِ پارک چان‌ووک نه به‌خاطر خشونتش، نه پیچیدگی‌ روایت یا شوک نهایی‌اش، بلکه به‌خاطر توازن میان فرم و معنا، میان سکوت و فاجعه، اثری ماندگار شد. فیلمی که به تماشاگرش اعتماد کرد، نه برای درک ارجاعات، که برای زیستن در تجربه‌ای انسانی، گناه‌آلود و بی‌پایان. و شاید همین است که بازسازی‌هایی چون اثر اسپایک‌‌لی و یا براهنی که تنها وام‌دار نام این اثر است را، با همه‌ی تلاش‌شان برای نمایش فهم و تاثر، بی‌رمق و خالی می‌کند: آن‌جا که یکی به تماشاگر می‌سپارد، دیگری تحمیل می‌کند؛ یکی جهان می‌سازد، دیگری فقط از جهان‌ها وام می‌گیرد.

نازگل صبوری
نازگل صبوری

مطالب زیر را حتما بخوانید:

قوانین ارسال دیدگاه در سایت

  • چنانچه دیدگاهی توهین آمیز باشد تایید نخواهد شد.
  • چنانچه دیدگاه شما جنبه ی تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.
  • چنانچه از لینک سایر وبسایت ها و یا وبسایت خود در دیدگاه استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد.
  • چنانچه در دیدگاه خود از شماره تماس، ایمیل و آیدی تلگرام استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد.
  • چنانچه دیدگاهی بی ارتباط با موضوع آموزش مطرح شود تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لینک کوتاه: