نقد فیلم The Brutalist

دسته بندی :سینما 19 فوریه 2025 نازگل صبوری

زمان تقریبی مطالعه:8  دقیقه

The Brutalist نقد

وقتی برادی کوربت، کارگردان و نویسنده فیلم، در مراسم گلدن گلوب برای فیلم «بروتالیست» دومین جایزه شب را دریافت کرد، با جسارتی خاص به دوربین نگاه کرد و گفت: «حق تصمیم نهایی باید با کارگردان باشد.» این درخواست جسورانه او توجه بسیاری را به خود جلب کرد، چرا که بسیاری از فیلمسازان با چالش‌های مشابهی درگیر هستند؛ جایی که باید بین دیدگاه هنری خود و خواسته‌های تولیدکنندگان، که اغلب حق نهایی تصمیم‌گیری را دارند، تعادل برقرار کنند. کوربت در ادامه اضافه کرد که نظر او ممکن است در دورانی که استودیوها تمایل به پروژه‌های محتاطانه و کم‌ریسک دارند، «جنجال‌برانگیز» به نظر برسد. شاید این زمان عجیبی برای چنین درخواستی بود—در حالی که او برای خلق یکی از بهترین فیلم‌های سال مورد تقدیر قرار گرفته بود—اما کوربت در مصاحبه‌هایش به وضوح اشاره کرده که ساخت «بروتالیست» چقدر دشوار بوده است. خود فیلم نیز تجربه‌ای مشابه را به تصویر می‌کشد؛ نگاهی گسترده اما بی‌پرده به موفقیت‌ها و چالش‌های خلق هنر شخصی در یک سیستم سرمایه‌داری.

مشکلات تولید کوربت همچنین در طول فیلم مشهود است—نکته‌ای که احتمالاً بسیاری از تماشاگران از قبل به آن توجه کرده‌اند: مدت زمان فیلم. «بروتالیست» بسیار طولانی است—۲۱۵ دقیقه، با یک وقفه ۱۵ دقیقه‌ای که فیلم را عملاً به دو بخش ۱۰۰ دقیقه‌ای تقسیم می‌کند. این تقسیم‌بندی نه‌تنها برای کسانی که نیاز به استراحت دارند مفید است، بلکه از نظر موضوعی نیز هدفمند است. بخش اول فیلم زندگی لاسلو توت (با بازی آدرین برودی)، معمار مجارستانی و بازمانده هولوکاست را دنبال می‌کند که پس از جنگ جهانی دوم به ایالات متحده مهاجرت می‌کند و با کمک یک حامی ثروتمند، به تدریج برای کارهایش شناخت پیدا می‌کند. در بخش دوم، توت بیش از پیش با محدودیت‌هایی که در آن فعالیت می‌کند، احساس بیگانگی و ناامیدی می‌کند.

بخش عمده‌ای از موفقیت فیلم مدیون بازی آدرین برودی است. نقش‌آفرینی او در شخصیت توت پر از رنج و تجربه‌های عمیق است: در لحظات ابتدایی فیلم، احساس آسودگی و شادی توت پس از رسیدن به جزیره الیس از مجارستان—حتی با وجود جدایی از همسر و خواهرزاده‌اش—به شدت ملموس است. بیننده به سرعت با استعداد خلاقانه او آشنا می‌شود، زمانی که او یک صندلی برای فروشگاه مبلمان پسرعمویش در فیلادلفیا طراحی می‌کند که هم جسورانه و هم غیرعملی است. به زودی، او توسط هری ون بورن (با بازی جو آلوین)، فردی شیک‌پوش، استخدام می‌شود تا کتابخانه‌ای برای پدرش، هریسون ون بورن (با بازی گای پیرس)، که یک سرمایه‌دار بزرگ محلی است، طراحی کند. توت فضایی آرام، پر از نور و کاملاً منحصربه‌فرد خلق می‌کند؛ کتاب‌ها خود در پشت قفسه‌هایی پنهان شده‌اند که مانند بادبزن به طور هماهنگ باز می‌شوند. از نظر او، این فضا است که باید مورد تحسین قرار گیرد، نه اشیاء داخل آن.

هریسون ون بورن در ابتدا با دیدن کتابخانه وحشت‌زده می‌شود و توت را از خانه‌اش بیرون می‌اندازد. تنها بعداً، پس از اینکه متوجه می‌شود این معمار در وطنش مورد احترام بوده، ون بورن درمی‌یابد که گویی به یک الماس نتراشیده برخورده است. پیرس در نقش ون بورن، حتی در لحظات مهربان‌ترش نیز فردی حریص و طمع‌کار را به تصویر می‌کشد؛ مردی با ثروت فراوان که اصلی‌ترین خواسته‌اش مالکیت هرچه بیشتر است. این بازی عالی از یک شخصیت کارتونی مغرور است، با نام ون بورن (ترکیبی از نام دو رئیس‌جمهور largely فراموش‌شده) که به وضوح نشان‌دهنده Establishment ترسو و کسل‌کننده‌ای است که او نمایندگی می‌کند. این تجربه‌ای است که بیننده باید با «بروتالیست» بپذیرد: تسلیم شدن در برابر شدت و غلظت تمامی این عناصر.

به نظر می‌رسد توت از همان ابتدا می‌داند که ون بورن به طور کامل کارهایی که او می‌خواهد انجام دهد را درک نخواهد کرد. او همچنین می‌فهمد که گرسنه، فقیر و مشتاق است تا خانواده‌اش را به آمریکا بیاورد—و کار کردن برای ون بورن می‌تواند راهی مطمئن برای تحقق بسیاری از آرزوهایش باشد. «بروتالیست» در تعاملات توت با حامی‌اش و سپس با جامعه کوچک شهری پنسیلوانیا اطرافش، در نهایت ظرافت عمل می‌کند. او با داستان غم‌انگیز گذشته‌اش و زبان هنری بلندپروازانه‌اش، سعی می‌کند تا حد ممکن افراد را مجذوب خود کند تا بتواند تأیید آن‌ها را برای طرح‌های جسورانه‌اش به دست آورد. هیجان نیمه اول فیلم در تماشای نحوه مدیریت او بر این روابط در تلاش برای خلق چیزی واقعاً بزرگ است. اما کوربت در نیمه دوم به بیننده یادآوری می‌کند—با جزئیاتی بیش از حد—که این آرزوها با چه هزینه‌هایی همراه هستند.

در اولین تماشا، بخش دوم فیلم «بروتالیست» تا حدی خسته‌کننده به نظر می‌رسد. این بخش جذاب است، اما در عین حال با ناامیدی بی‌امانی همراه است—به‌ویژه زمانی که ون بورن به شکلی خشن به توت خیانت می‌کند، که احساس می‌شود یک ضربه محکم و غیرضروری دیگر به داستان اضافه شده است. این بخش در تماشای دوم هم بهتر و هم بدتر عمل می‌کند، زیرا خطوط آشکار طرح داستان کمتر آزاردهنده هستند. لذت اصلی این بخش بیشتر از کشف ابهامات باقی‌مانده ناشی می‌شود، به‌ویژه در رابطه با فلش‌فوروارد پایانی فیلم؛ پایان‌بندی فیلم تاکنون بحث‌های داغی در فضای مجازی درباره مقصود آن ایجاد کرده است. برداشت من این است که کوربت به‌طور هدفمند بیننده را به بررسی جزئیات سرنوشت توت سوق می‌دهد: اگرچه انزجار کارگردان از پوچی نهادی که توت سعی می‌کند و در نهایت نمی‌تواند از آن عبور کند، کاملاً واضح است، اما آنچه برای این شخصیت رخ می‌دهد مبهم‌تر است. به نظر من، پایان‌بندی این سوال را باز می‌گذارد که آیا توت به زمین امنی خیالی پناه برده یا خانه‌ای دلپذیرتر یافته است؟ اپی‌لوگ مبهم فیلم مرا به فکر تماشای دوباره «بروتالیست» انداخته است. بالاترین تعریفی که می‌توانم از این فیلم داشته باشم این است که تلاش‌های کوربت نتیجه داده و سوالات زیادی برای تفکر و تحلیل باقی گذاشته است.

نازگل صبوری
نازگل صبوری

مطالب زیر را حتما بخوانید:

قوانین ارسال دیدگاه در سایت

  • چنانچه دیدگاهی توهین آمیز باشد تایید نخواهد شد.
  • چنانچه دیدگاه شما جنبه ی تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.
  • چنانچه از لینک سایر وبسایت ها و یا وبسایت خود در دیدگاه استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد.
  • چنانچه در دیدگاه خود از شماره تماس، ایمیل و آیدی تلگرام استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد.
  • چنانچه دیدگاهی بی ارتباط با موضوع آموزش مطرح شود تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لینک کوتاه: